وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

ابوالقاسم کریمی:شاعر،ترانه سرا ، نویسنده / وبسایت : http://k520.ir/

وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

ابوالقاسم کریمی:شاعر،ترانه سرا ، نویسنده / وبسایت : http://k520.ir/

وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

ابوالقاسم کریمی:شاعر،ترانه سرا ، نویسنده / وبسایت : http://k520.ir/

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

زنگ تلفن به صدا در آمد. پیرزن که در حال چرت زدن بود، با صدای تلفن از جا پرید به اطراف نگاه کرد و دوباره با شنیدن صدای تلفن به زحمت از جایش بلند شد و به طرف تلفن رفت. گوشی را برداشت، با شنیدن صدایی که انگار خیلی وقت بود نشنیده بود، لپهایش گل انداخت. سلام نوه ی گلم. خوبی؟ قرار شد که پسر، عروس و نوه هایش به خانه او به میهمانی بروند. بعد از خداحافظی، گوشی را گذاشت. کمی همانجا ایستاد و لبخندی از روی خوشحالی زد. بعد به خود آمد و دستمالی به دست گرفت و شروع به گردگیری منزل کرد. به حیاط رفت و همه جا را آب و جارو زد و برگشت. در حالی که زیر لب چیزی را زمزمه می کرد سراغ آشپزخانه رفت و قابلمه را روی اجاق گذاشت. ساعتی بعد قورمه سبزی روی اجاق غل غل می کرد و برنج هم در حال دم بود. در قابلمه را برداشت کمی از برنج را با قاشق به دهان گذاشت و زیر گاز را خاموش کرد. ولی قورمه سبزی همچنان در حال جا افتادن بود. یک پارچ آب به سماور ریخت و زیر آن را هم روشن کرد. بعد به حمام رفت. و دوش گرفت. و لباس ساتن بنفش رنگی را که پسرش برایش خریده بود را پوشید. خیلی خوشحال بود. بعد از دوش چای دم کشیده را خیلی دوست داشت. چای را دم کرد و یک فنجان از آن را خورد. بعد چادر گل گلی اش را سرش کرد و زنبیل قرمز رنگش را برداشت. از در حیاط خارج شد، آن طرف خیابان میوه فروشی حاج عباس بود. چادرش را جمع و جور کرد و زنبیلش را محکم گرفت و در حالی که به راست و چپ خیابان نگاه می کرد، آرام آرام به آن طرف خیابان رفت. و چند نوع میوه خرید. و دوباره چادرش را جمع و جور کرد و زنبیلش را برداشت. خیلی خوشحال بود. صورت نوه ی کوچکش را تجسم کرد و لبخندی بر صورتش نقش بست. یک دفعه با ترمز اتومبیلی به زمین افتاد و میوه های زنبیل قرمزش هر کدام به طرفی قل خوردند.

داستان کوتاه

  • ۹۹/۱۰/۱۴
  • ابوالقاسم کریمی

داستان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی