وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

ابوالقاسم کریمی:شاعر،ترانه سرا ، نویسنده / وبسایت : http://k520.ir/

وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

ابوالقاسم کریمی:شاعر،ترانه سرا ، نویسنده / وبسایت : http://k520.ir/

وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

ابوالقاسم کریمی:شاعر،ترانه سرا ، نویسنده / وبسایت : http://k520.ir/

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

باربارا 19 ساله بود و مایکل 21 ساله که عاشق هم شدند و قرار ازدواج گذاشتند. آن دو عاشق جوان، خصوصیات مشترک فراوانی داشتند؛ اول اینکه هر دو رمانتیک بودند و طرفدارعشق افلاطونی و نقطه اشتراک بعدیشان اینکه هر جفتشان اهل مطالعه مجلات خانوادگی بودند. آن روز که قرار بود ساعت پنج بعد از ظهر جلو سینما همدیگر را ببینند و برای اجاره سالن عروسی بروند، هر دو آخرین شماره مجله عاشقانه را خریده و تمام صفحاتش را خوانده بودند، از جمله پانوشت صفحه 14 که نوشته بود: برای اینکه بفهمید نامزدتان چقدر دوستتان دارد، یک بار بدون خبر قبلی، سر قرار نروید، اگر به سراغتان نیامد، یعنی دوستتان ندارد... باربارا و مایکل دیگر همدیگر را ندیدند؛ افسوس که هیچکدامشان خبر نداشتند دیگری نیز پانوشت صفحه 14 را خوانده است! نوشته: آستینونا ریاز

داستان کوتاه

  • ۹۹/۱۰/۱۴
  • ابوالقاسم کریمی

داستان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی